Meşhur İranlı Türk Adlım Şexsler, Famous Iranian Turks




























تورك آدليملارى بييوگرافيسى اولان سايتلار

آدليم توركلر-مشاهير تركهاى ايران
آذربايجان آدليملارى: اسكى و اورتا چاغلار
قادينلار: تورك خاتون
آدليم شخص لر: اوجاق
شاعيرلر٫ خاديملر: بيزيم تبريز
شخصيتلر: گجيل سايتى
چهره هاى دوران مشروطيت: روشنگرى
Turk boyukleri-ArazOnline
مشاهير ايرانى
Kim kimdir?
مين بير ايفتيخار-دوزگون سايتى

 
ARCHIVES







فستيوال منتخبان آذربايجانى





 
شخصيت لريميز-سؤزوموز-اؤزوموز

شاه اسماعيل صفوى
شاه اسماعيل صفوى-١
جهانشاه قاراقويونلو


محمد حسين يگانه
محمد حسين كيانى قشقائى
ثمين باغچه بان
يعقوب ظروفچى
فرود گرگين پور قشقايى
پروانه (موچول خانم) قشقايى
تاج السلطنه قاجار
عبدالقادر مراغى
عبدالقادر مراغى-١
صفى الدين اورموى
حاج قربان سليمانى-قوچان
ابوالحسن خان اقبال آذر-الوند قزوين
عاشق حسين جوان-قاراداغ
اوزيئر حاجى بيكف
على سليمى
فرهاد فخرالدينى
عاليم قاسيموف


مظفرالدين شاه قاجار
جعفر پناهى
تهمينه ميلانى
يدالله صمدى
فايقه آتشين-گوگوش
بهروز وثوقى


آيدين آغداشلو
فرح اصولى-زنجان
فرح نوتاش
ميرعلى تبريزى
مرتضى قلىخان شاملو
اكبر بهكلام
ودود مؤذن
بهروز گلزارى
رضا دقتى


اكبرخان رزاقى ساوه اى
عمران صلاحى
مفتون امينى
وحيد قزوينى
تئليم خان ساوه اى
معجز شبسترى
محمدباقر خلخالى
صمد بهرنگى
محمد حسين شهريار
ميرزا مأذون قشقايى
ناظم حكمت ران
رضا براهنى
ميرزه حسن رشديه
پروفسور محسن هشترودى
جبارباغچه بان-ايروان
غلامحسين ساعدى
ايرج ميرزا قاجار
پروفسور لطفىزاده
دكتر على جوان
دكتر جواد هئيت
محمدعلى فرزانه
پرفسور حسين محمدزاده صديق
پروفسور يحيى عدل
محمدعلى تربيت
كريم مشروطه چى-سؤنمز
ميرهدايت حصارى
عزيزمحسنى
بهزاد بهزادى
پروفسور على مينايى


حكيم جهانگيرخان قشقايى
شيخ صفىالدين اردبيلى
پير سلطان آبدال
شهاب الدين يحيى سهروردى
شهاب الدين يحيى سهروردى-١
شهاب الدين عمر سهروردى
حاجى بكتاش ولى نيشابورى
دده قورقود
يونوس ائمره
شمس الحق تبريزى
شمس تبريزى
نصيرالدين محمود اخى ائورن
سلطان آبدال موسى
فضل الله نعيمى استرآبادى حروفى
فضل الله نعيمى
نظامى گنجوى
ملانصرالدين
عين القضات همدانى
شيخ محمود شبسترى
شيخ محمود شبسترى-١
مولانا جلال الدين رومى
قاضى برهان الدين
عمادالدين نسيمى
فضولى


سيدجعفر پيشه ورى
شيخ محمد خيابانى
سلطان احمدشاه قاجار
دكتر مصدق قاجار
كلنل محمدتقى خان پسيان
ستارخان قاراجاداغى
سيد جمال الدين اسدآبادى
عليرضا نابدل اوختاى
بهروز دهقانى
حيدرخان عموغلو
عباس ميرزا
سليمان ميرزه اسكندرى
بيژن جزنى
مهدى بازرگان
دكتر تقى ارانى
حنيف نژاد-تبريز
سعيد محسن-زنجان
كرامت دانشيان
مهدى باكرى
باقرخان


اوللوسونو
اوزون حسن آغ قويونلو
اوزون حسن آغ قويونلو-١
كوراوغلو
بابك خرمدين
بابك خرمي
آقا محمدخان قاجار
آقا محمدخان قاجار-١
نادر شاه افشار
نادر شاه افشار-١
آتروپاتس
آتروپات
بابا الياس خراسانى
مرتضىقليخان بيات ماكو
قيزيل آرسلان
شمس الدين ايلدنيز
شاه عباس
اوروج بيگ بيات-دون ژوآن
قاراپيرى بيگ قاجار


حسين رضا زاده
على دايى
جعفر سلماسى


محمد مجتهد شبسترى
ميرزا احمد تبريزى
محمدتقى جعفرى
ثقه الاسلام
علامه طباطبائى
معصومى همدانى
ابولقاسم خوئى
صفى الدين اردبيلى
زردشت















ADLIMTÜRKLER


SOZUMUZ LINKS

سؤزوموز- وبلاگ عمومى تركهاى ايران
سؤزوموز- در پرشين بلاگ
تورك خاتون- وئبلاگ زنان ترك
ايلخان- تركهاى جنوب و مركز ايران
افشار- وئبلاگ تركهاى خراسان
آدليم توركلر- مشاهير تركهاى ايران
٢١ آذر- وبلاگ حكومت ملى آذربايجان

 
Saturday, May 17, 2003  

مشاهير تركهاى ايران: ستارخان سردار ملى


به تاريخ 1245 شمسى در 1866 ميلادى ، سردار ملي ستارخان در محال قراداغ در روستاي بيشك كه پدرش حاج حسن نام داشت بدنيا آمد و داراي چهار برادر بود مجاهد معروف و مدافع مشهور تبريز در سال 1326. پس از بستن مجلس شوراى ملى, سلطان عبدالمجيد ميرزاى عين الدوله از طرف محمد على ميرزا براى طرد و دستگير كردن مشروطه طلبان تبريز و آذربايجان مامور گرديد, اول كسى كه در تبريز بناى مقاومت را گذارد و مردم را تحريك برضد اردوى دولتى كرد ستارخان بود تقريبا يك سال در تبريز به همراهى ساير مجاهدين و باقرخان سالار ملى با قواى منظم دولت زد و خورد كرد و نگذاشت شهر تبريز به دست طرفداران محمد على ميرزا بيفتد. قبل از مشروطيت در ادارات دولتى شغل فراشى داشت و عنوان نداشت. آدم جسور با عزمى بود در سال 1329 كه قواى دولتى در تهران براى خلع اسلحة مجاهدين به پارك اتابيك اعظم حمله كردند ستارخان هم آنجا جزو ساير مجاهدين بود. بدون اينكه ضارب معلوم شود تيرى به پاى او خورد و مجروح گرديد و از همان سال علتى در مزاج او حادث گرديد و در سال 1332 در تهران مرحوم گرديد. سن او قريب چهل و پنج سال بود

(مشاهير تركهاى ايران: حيدر تارى وئرديف(عمو اوغلى


از انقلابيون قفقاز, و از پايه گذاران حزب دمكرات, حزب عدالت و بعدها حزب كمونيست ايران.وى در جنبش مشروطيت و سپس در جنبش جنگل فعالانه شركت داشت.در اواخر سال 1920 ميلادى به سبب سياستهاى چپ روانه اى كه توسط افراطيون درون حزب كمونيست ايران در جنبش گيلان اعمال شده بود باعث سقوط اعتبار حزب و چند دستگى جنبش گيلان گشت. براى مقابله با آن عناصر افراطى از حزب اخراج شده و حيدر عمو اوغلى به رهبرى كميته مركزى برگزيده شد. و با اتخاذ سياست درست دست به تشكيل جبهه متحد از سه جناح عمده جنبش گيلان ,احسان الله خان, ميرزا كوچك خان و حزب كمونيست ايران زد. اما بعدها اين جبهه بدلايل گوناگون از جمله فشار نيروهاى نظامى دولتى, انتريگ انگليسيها و تا حدودى مماشات ميرزا كوچك خان با آنها و تداوم سياستهاى غلط و آوانتوريستى احسان الله خان به انشعاب كشيده شد, و حيدر عمواوغلى با توطئه اطرافيان ميرزا كوچك خان كشته شد


1:46 AM

Friday, May 16, 2003  


مشاهير تركهاى ايران: على اكبر دهخدا

پسر خان باباخان, دخو از اين جهت مىگويند كه در مقالات خود¨دخو¨ كه مخفف دهخدا است امضا مىكرد. تحصيلات او در مدرسه سياسى تهران شده است. پس از اتمام مدرسه در نزد ميرزا ابراهيم خان معاون الدوله كاشى مدتى امرار وقت كرد و به همراهى او به بالكان مسافرت كرد و از آنجا به رم رفت و به عنوان منشى گرى معاون الدوله مدتى در آنجا بود . پس از مسافرت رم به بادكوبه آمد و بعداز چند ماهى به رشت مسافرت كرد و اين موقع مصادف بود با سال 1323 و ابتداى آزادى در ايران. او بواسطه شوق زيادى كه به اين امورات داشت به تهران آمد و در سال 1325 به اتفاق مرحوم ميرزا جهانگيرخان شيرازى معروف مدير ¨صور اسرافيل¨ و سرماية ميرزا قاسم خان تبريزى روزنامه صور اسرافيل را تاسيس كردند. ¨چرند پرند¨ هاى صور اسرافيل كه از قلم دخو بود بسيار معروف و خيلى جالب توجه عامه شد


پس از توپ بستن مجلس در 1326 به قفقاز و اروپا و اسلامبول رفت و در آنجا در روزنامه ¨سروش¨ مقاله مىنوشت. پس از فتح تهران در 1327 به تهران آمد و از طرف مجلس وكيل گرديد و جزو هيئت اعتداليون برخلاف انتظار معرفى گرديد. پس از بستن مجلس در 1329 بى شغل بود تا در سال 1332 در وزارت معارف رئيس كابينه وزارت معارف گرديد. در دوره دوم مجلس بعضى حركات غير منتظر از او صادر گرديد. بهمين جهت نسبت به او تعريفى نيست. ولى گذشته از اين مطلب, بسيار قابل است كه در ادبيات ايران از او استفاده شود. علي اكبر دهخدا رجل فرهنگي ايران و مولف فرهنگ دهخدا 27 فوريه 1956 ( هشتم اسفند 1334 ) در 78 سالگي در گذشت . وي سالها از اعضاي شوراي عالي معارف ايران بود . دهخدا كار نويسندگي را با نوشتن براي روزنامه ها آغاز كرده بود و تاليفات متعدد دارد . طنز هاي ژورناليستي او تحت عنوان چرند و پرند معروفست . او با امضاي مستعار « دخو » مطالب خود را در نشريات منتشر مي كرد . خدمات دهخدا به فرهنگ ايران بيش از اين توصيف ها است


مشاهير تركهاى ايران: سيد حسن تقى زاده

سيد حسن تقى زاده از مشروطه خواهان راديكال بود, وى در آغاز قيام تبريز خود را از طريق روسيه به آنجا رساند, بعداز فتح تهران توسط مجاهدين گيلان و اصفهان به تهران آمد, وى يكى از چهره هاى فعال دوران مشروطيت بود,در اولين مجلس شورايملى در تصويب لايحه كسر حقوق و مستمرى محمد عليشاه نقش اصلى را داشت. بعداز به توپ بستن مجلس او و تعدادى از نمايندگان مجلس و روزنامه نگاران چون مرتضى قلى خان نائينىو و بهاالواعظين, على اكبر دهخدا و ميرزا سيد حسن مدير روزنامه حبل المتين به سفارت انگليس پناهنده شدند. سفارت انگليس از دولت ايران خواست كه ضمانتنامه براى امنيت جانى و مالى متحصنين داده شود و به آنها اجازه خروج از ايران را بدهند. ضمانتنامه با امضا محمدعليشاه صادر شد و تقى زاده به همراه معاضدالسلطنه, دهخدا و سه نفر ديگر ازمتحصنين به همراه مامورين سفارت انگليس به رشت رفته و از آنجا به خارج رفتند. وى بعد ها از بازيگران اصلى در خلع يد از محمدعليشاه بود. در مجلس دوم وى ليدر جناح راديكال نمايندگان مجلس بنام فراكسيون دمكرات يا ¨عاميون¨ بود.بعداز ترور آيت الله بهبهانى كه به جناح محافطه كار مجلس يعنى فراكسيون اعتداليون يا ¨ اجتماعيون¨تعلق داشت, وى را متهم به مشاركت در توطئه ترور نموده و وادار شد ايران را ترك نمايد


بعداز چند سال اقامت در تركيه , فرانسه, انگليس و آمريكا به ايران بازگشت, و در دوره هاى چهارم و پنجم مجلس از تهران نماينده مجلس شد. در مجلس پنجم كه اكثريت نمايندگان دست نشانده رضا خان طرح انقراض قاجاريه را مطرح كردند, تقى زاده به همراه مستوفى الممالك, دكتر مصدق, مدرس و ميرزا يحيى دولت آبادى تنها كسانى بودند كه جرات مخالفت خود را با آن مطرح كرده و راى مخالف دادند تقى زاده بعدها به همكارى با رضا شاه پرداخت و نتيجه اين همكارى تمديد قرار داد خائنانه نفت ايران و انگليس در سال 1933 مىباشد, همان قراردادى كه مبارزه براى لغو آن توسط مردم به رهبرى دكتر مصدق زينت بخش تاريخ مبارزات مردم ما عليه استعمار انگليس بوده و هرسال ما پيروزى آنرا در روز 29 اسفند بنام روز ملى شدن صنعت نفت گرامى ميداريم . تقى زاده به دلايلى بعدها متهم به ارتباط با انگليس شد, يك دليلش اينكه بعد از بتوپ بستن مجلس در حاليكه اكثر مشروطه خواهانى كه دستگير شدند اعدام و يا تبعيد گرديدند, تقى زاده كه به سفارت انگليس پناهنده شده بود تحت حمايت انگليسيها و تضمين جانى از طرف محمد عليشاه به خارج رفت. ديگرى نقش او بسال 1933 در امضاى قرارداد تمديد امتياز نفت


مشاهير تركهاى ايران: مستشارالدوله-ميرزا صادق خان


ميرزا صادق خان مستشارالدوله پسر ميرزا جواد خان مستشار الدولة آذربايجانى, همشيرزادة شيخ محسن خان مشيرالدوله در دوره اول مجلس شوراى ملى(1324) از طرف تبريز وكيل شد و به تهران آمد و جزو روساى مشروطه طلبان شد. پس از توپ بستن مجلس(1326) دستگير محمد على ميرزا گرديد و چندين ماه بطور سختى در حبس باغ شاه بود. پس از فتح تهران در انتخاب ثانى مجلس از تهران و آذربايجان وكيل گرديد ولى وكالت آذربايجان را قبول كرد و مدتى نيز رئيس مجلس شوراى ملى بود در سال 1329 كه كابينه در تحت رياست سپهدار اعظم تشكيل شد از وكالت استعفا داد و وزير داخله گرديد و در كابينه نجفقلى خان صمصام السلطنة بختيارى(1330) وزير پست و تلگراف بود. در سال 1333 در كابينه ميرزا حسن خان مشيرالدوله وزير داخله بود

9:06 PM

Thursday, May 15, 2003  


مشاهير ترك ايران: ميرزا صالح خان آصف الدوله - علىخان ظهيرالدوله قاجار - ميرزا جوادخان سعد الدوله

آصف الدوله ميرزا صالح خان


ميرزا صالح خان آصف الدولة تبريزى پسر حاجى كلانتر معروف كه جسد ميرزا على محمد باب را نجات داده و سمت پير طريقتى دراويش را داشته و كدخداى محله باغ ميشه تبريز بود. ميرزا صالح خان پسر بزرگ حاجى كلانتر بود و دو برادر كوچكتر از خود داشت, يكى ميرزا ابراهيم خان شرف الدوله وكيل مجلس شوراى ملى در دوره اول و ديگرى ميرزا اسحق خان معززالدوله ميرزا صالح خان سابقا وزير اكرم لقب داشت و اخيرا پس از فوت حاجى رضاقلى خان شاهسون آصف الدوله اين لقب را گرفت. مشاراليه اولا بيگلربيگى تبريز بود, بعد حاكم قزوين و گيلان و زنجان بود و بعد يك مرتبة ديگر حاكم زنجان شد


ظهيرالدوله علىخان قاجار


پسر محمد ناصرخان ظهيرالدوله از اعيان دربار ناصرالدين شاه بود. پس از مردن ميرزا حسن صفى عليشاه كه رئيس جماعتى از يك فرقه صوفيه بود و ساكن تهران بود ظهيرالدوله مقام رياست را حائز و ملقب به لقب ¨صفا عليشاه¨ گرديد به حسن اخلاق و ملايمت طبع و نيك نفسى مشهور بود. حكومتهاى مختلفه در ولايات ايران كرده در موقع توپ بستن مجلس شوراى ملى در شهر جمادى الاولى 1326 او حاكم مازندران بود و چون از اعوان مشروطيت بود خانة معروف او را كه در بهترين خيابانهاى تهران واقع بود(خيابان علاالدوله) به حكم شاه مخلوع به توپ بستند و تمام اموال خانه او را به يغما بردند و مىشود گفت تمام دارائى او به هدر رفت


سعد الدوله ميرزا جوادخان

ميرزا جوادخان سعدالدوله پسر حاجى ميرزا جبار ناطم المهام تذكره چى كه بعدها قونسول ژنرال در بغداد شد و نيز مدير روزنامه ¨وقايع اتفاقيه¨, پسر حاجى صفرعلى خوئى بود. سابقا يعنى قبل از چهل سالگى در تلگرافخانه در زمان رياست عليقلى خان مخبرالدوله در تبريز مستخدم بود و بعدها رئيس مدرسه مظفرى تبريز بود در همان اوان بواسطه بدرفتارى كه با زن خود دختر مخبرالدوله مىكرد از طرف مخبرالدوله شديدا تنبيه و از تلگرافخانه خارج شد و كينة اين مطلب را در دل گرفت. پس از خروج از تلگرافخانه در وزارت خارجه مستخدم شد و مدتها در تهران مشغول بود. بالاخره در اوايل سلطنت مظفرالدين شاه وزير مختار بلژيك گرديد, و مىگويند پايه ثروت او بواسطه خريد اسلحه اى بود كه مطفرالدين شاه در فرنگستان به توسط او كرده بود در حدود سال 1321 به تهران آمد. در موقعى كه صدارت با شاهزاده عبدالمجيد ميرزا عين الدوله بود و پس از مختصرى توقف وزير تچارت گرديد و خود را چزو متچددين قلم داد و محرمانه بر ضد عين الدوله وبلژيكيها ى مستخدم گمرك و ماليه انتريگ مىكرد. عين الدوله مطلب را دريافت و در سال 1323 پس از قضيه چوب زدن علاالدوله حاكم تهران تجار را, عين الدوله او را معزول كرد و به طرف يزد تبعيد نمود


او از محل حبس فرار كرده خود را به تلگرافخانه انگليسها انداخت و در آنجا تا پس از شش ماه به همراهى مليون تازة ايران به تهران وارد شد و از طرف تهران وكيل گرديد. در اول خيلى كارش بالا گرفت ولى بعد بواسطه انتريگ بر ضد مرتضى قلى خان صنيع الدوله رئيس مجلس بواسطة كينه ديرينه و خودسريهاى ديگر در 1325 از مجلس خارج و بعد ازمدتى كه كابينه به رياست ميرزا احمد خان مشيرالسلطنه تشكيل گرديد او هم وزير خارجه شد. ولى بواسطه تعطيل اجزا وزارت خارجه برضد او, تقريبا بيست و پنج روزديگرمعزول گرديد, و چون تمام مليون برضد او بودند نتوانست در منزل بماند , به سفارت هلند رفت و متحصن گرديد در سال 1327 كه مجلس بسته و محمد على ميرزا مستقل بود اول به وزارت خارجه و بعد به عنوان كفيل رياست وزرا از طرف ابو القاسم خان ناصرالملك كه در فرنگستان بود رئيس الوزرا گرديده بود پس از فتح تهران جزو اشخاصى بود كه از تهران تبعيد گرديد و مدتها در پاريس اقامت داشت. در سال 1333 به تهران مراجعت كرد و ثانيا بواسطه فشار خارجيها مقام رئيس الوزرايى را به او دادند ولى بواسطة هيجان عمومى در تهران فرداى آن روز شاه از اين عمل منصرف گرديد

1:04 AM

Wednesday, May 14, 2003  

مشاهير تركهاى ايران: محمدعلي شاه


محمدعلي شاه نخستين فردي بود كه به رعايت قانون اساسي سوگند ياد كرد و شاه شد ، ولي زودتر از همه زير سوگند خود زد و مشروطيت را تعطيل كرد. مظفرالدين شاه در 1285 شمس 1906 ميلادي درگذشت و محمد علي ميرزا كه در تبريز متولد شده بود و مادرش دختر ميرزا تقي خان امير كبير بود در سال 1313 قمري، 1896 به وليعهدي برگزيده شده بود و در اين شهر جنايات بيشماري انجام داده بود در تهران به تخت سلطنت نشست و استبداد صغير را آغاز كرد. در 22 آبان ماه سال 1287 خورشيدي (13 نوامبر 1908 ميلادي) در اجتماع مخالفان مشروطيت در باغشاه، شيخ فضل الله نوري مشروطيت را مغاير مشروعيت اعلام داشت و حاضران در آن جمع سپس به امضاي نامه اي در آن زمينه خطاب به شاه كه در همان محل اقامت داشت پرداختند.


شيخ فضل الله اين موضوع را پنج روز بعد در همان اجتماع تكرار كرد كه شماري از حاضران به تاسي از او از محمدعليشاه كه آماده شنيدن چنين پيشنهادي بود مصرانه خواستند كه مشروطيت را ملغي سازد. محمدعليشاه يك روز بعد (28 آبان) مشروطيت را كان لم يكن اعلام داشت و تاكيد كرد كه به درخواست متقاضيان به ويژه توصيه روحانيون اين تصميم را گرفته است. در پي اين اقدام محمد علي شاه، در مناطق مختلف كشور از جمله گيلان، اصفهان و آذربايجان حاميان مشروطيت بپاخاستند و مسلحانه عازم تهران شدند و محمد عليشاه را فراري دادند و مشروطيت را احياء كردند جالب اينكه محمد عليشاه براى اقداماتش به استخاره هم متوسل مىشد. و سيد ابوطالب موسوى زنجانى كه از مخالفان مشروطه بود برايش استخاره مىكرد. و پاسخها را طبق ميل و نظر خويش براىشاه مىفرستاد. در يكى ازاين استخاره ها محمد عليشاه مىنويسد:¨ پروردگارا اگر من امشب توپ به در مجلس بفرستم و فردا با قوه جبريه مردم را اسكات نمايم خوبست و صلاح است استخاره خوب بيايد و الا فلا يا دليل المتحرين ياالله¨ و سيد ابوطالب در پاسخ مىنويسد: نترسيد ما با شما هستيم , كارها را مىبينيم و حرفها را مىشنويم, اينكار بايد اقدام شود, غلبه قطعى است اگرچه زحمت در اول داشته باشد


محمد عليشاه كه بعد از فتح تهران به روسيه فرار كرد, مدتى در آنجا بسر برد سپس به اتريش رفت و با مستمرى دولت ايران زندگى ميكرد. اما روسها كه نفوذ خود را در ايران روزبروز بيشتر ازدست مىدادند وى را تحريك كرده تا براى بدست آوردن تخت و تاج از دست رفته به ايران لشگر كشى كند. در تيرماه 1290 وى با كشتى روسى به حوالى گرگان رفته و همزمان برادرش سالاردوله ازطريق عثمانى وارد كرمانشاه شد. اما قواى آنها در برابر قواى دولتى ايران شكست خورد و محمد عليشاه به ادسا در روسيه فراركرد , و تا انقلاب روسيه در آنجا بود و بعد از انقلاب از آنجا فرار و به استانبول رفت. بعداز استقرار حكومت كمال آتاتورك در تركيه به سان رمو در ايتاليا عزيمت كرد و تا آخر عمر در آنجا زيست. محمدعليشاه در اواخر فروردين سال 1304 خورشيدى در سن پنجاه و سه سالگى درگذشت


مشاهير تركهاى ايران: مظفرالدين شاه


مظفرالدين شاه كه مانند پدرش و عمدتا با استقراض پول از بيگانه سه بار به سفر اروپا رفته بود! داراي شش پسر و 18 دختر بود . وي پس از ترور پدرش ناصرالدين شاه به دست ميرزا رضاي كرماني به شاهي رسيده بود . در زمان سلطنت او نيز مقامات كشوري و لشكري همان ها و از همان خانواده هاي انگشت شمار بودند كه در زمان ناصرالدين شاه بر كرسي رياست مي نشستند و زير نفوذ دولتهاي استعمارگر قرار داشتند و به همين دليل وضعيت كشور هميشه در حالت پس رفتن بود روز پنجم اوت سال 1906 ميلادي (14 مرداد 1285 هجري خورشيدي)، مظفرالدين شاه قاجار سرانجام در برابر مشروطه خواهان تسليم شد و فرمان مشروطيت را امضاء كرد. قانون اساسي تدوين و نخستين جلسه مجلس شورا در كاخ گلستان با حضور مظفرالدين شاه تشكيل شد. مظفرالدين شاه كه به بيماري سل دچار بود در همين سال درگذشت. مظفرالدين شاه قاجار ده روز پس از امضاي قانون اساسي ، هجدهم ديماه سال 1285 خورشيدي ( 8 ژانويه 1906 ) در 54 سالگي ظاهرا از بيماري سل در گذشت و ده روز بعد پسرش محمدعلي ميرزا تاجگذاري كرد و شاه شد ؛ بدون اين كه از نمايندگان مجلس شورا براي شركت در اين مراسم دعوت بعمل آورد



1:32 PM

Tuesday, May 13, 2003  

هوارد باسكرويل آمريكايي


روز 30 ام فروردين سالروز شهادت هوارد باسكرويل آمريكايي هست.كه در جريان نبرد 11 ماهه جنبش مشروطه خواهان تبريز در سال 1288 به شهادت رسيد .قيام مشروطه خواهي تبريز عملا با نامهاي ستارخان و باقر خان بيشتر شناخته شده ولي در عمل اين دو صرفا رهبران نظامي جنبش آزاديخواهي مردم تبريز بودند و رهبران سياسي اين حركت در تبريز و اوروپا در پشت پرده موندن و علاوه بر همه اينها اين جنبش از آنسوي مرزها هم حمايت ميشد سربازاني از آنسوي ارس , گرجستان و تركيه در بخش نظامي پا به پاي مردم تبريز جنگيدند و سلاح و مهمات تبريز رو تامين كردند و كمكهاي سياسي هم در كشورهاي فوق و فرانسه و حتي انگلستان و آلمان از اين جنبش ميشد و علاوه بر اون ديگر اتباع غير ايراني هم از جمله هوارد باسكرويل آمريكايي و يك آلبانيايي در تبريز به جمع مردم پيوستند


هوارد باسكرويل معلم مدرسه آمريكاييها در تبريز بود وي ابتدا معلم درس زبان انگليسي بود سپس درسهاي حقوق بين الملل و سياست را نيز در تبريز تدريس ميكرد با حمله قواي دولتي به تبريز كه منجر به محاصره 11 ماهه شهر شد هوارد باسكرويل كه ميديد دانش آموزان كلاسش ديگر بيشتر مايل به حضور در صف مبارزان هستند و خود هوارد باسكرويل قبل از آمدن به تبريز افسر نيروي دريايي ارتش آمريكا بود در كنار كلاس درسهاي خود به دانش آموزانش درس صف جمع نظامي و نحوه كار با سلاح و مهمات و اصول جنگ را نيز تدريس ميكرد تا اپنكه يكي از دوستان معلم و تبريزي هوارد باسكرويل (كه اسمش الان خاطرم نيست ) به شهادت رسيد و اين مسئله تاثير زيادي بر روي هوارد گذاشت به نحوي كه وي تصميم گرفت خود شخصا همراه دانش آموزانش دست به عمليات بر عليه نيروهاي دولتي بزند و گروه چريكي رو براي عملياتهاي شبيخوني بنيان نهاد كنسول آمريكا در تبريز هوارد رو فراخواند و بهش گفت كه اين جنگ مسئله داخلي ايران هست و دولت آمريكا حق دخالت در اين جنگ رو نداره هوارد شناسنامه آمريكايي خود را تحويل كنسول داد و گفت من ديگر از اين به بعد آمريكايي نيستم مردم تبريز از وي خواستند او به سر كلاس درس بازگردد و همين كه خود معلمي خوب است را بزرگترين خدمتش خواندند ولي وي قبول نكرد و هر شب با تعدادي از افرادش بر عليه استحكامات قواي عين الدوله مستبد يورش ميبرد تا بتونه حلقه محاصره شهر رو بشكنه تا اينكه در شب 30 فروردين 1288 وقتي براي حمله اي با ياران خودش در تاريكي شب در حال حركت بود باران گلوله از همه سو بر رويشان گشوده شد هوارد فرياد زد كه همگي بر روز زمين بخوابيد وقتي دانش آموزانش بر سر بالين معلمشون رسيدند ......گلوله اي بر پيشاني هوارد نشسته بود و وي جان به جان آفرين تسليم كرده بود مردم تبريز مراسم تشيع جنازه بسيار باشكوهي رو براش برگزار كردند كه در جريان اون جنگ و زير توپخانه قواي تهران بي سابقه بود هوارد در ميان انبوهي از مردم در قبرستان ارامنه تبريز به خاك سپرده شد مردم تبريز فرشي را با تصوير هوارد بافته و حاضر كردند و علاوه بر اون مقداري پول جمع كردند تا براي مادر هوارد در آمريكا ارسال بشه سر كنسول آمريكا در تبريز پول رو قبول نكرد ولي اون فرش همراه با تفنگ هوارد براي مادرش فرستاده شد


روحش شاد باد
آخرين بار توسط amirmail در تاريخ April 20th, 2003 و در ساعت 02:31 تغيير پيدا كرد.


10:35 PM

 
This page is powered by Blogger.